قدرت سرنوشت
پیرمردی ترسو، تنها یک پسر داشت. پسر بسیار شجاع و نترس و شیفتهی شکار بود. شبی پدر خواب دید که شیری پسرش را کشته است. پیرمرد به وحشت افتاد که نکند فرزندش به چنین سرنوشتی دچار شود. بنابراین
نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)
پیرمردی ترسو، تنها یک پسر داشت. پسر بسیار شجاع و نترس و شیفتهی شکار بود. شبی پدر خواب دید که شیری پسرش را کشته است. پیرمرد به وحشت افتاد که نکند فرزندش به چنین سرنوشتی دچار شود. بنابراین برای جلوگیری از به حقیقت پیوستن چنین خوابی، بر فراز زمینی بلند، تالاری بزرگ و با شکوه ساخت و در آنجا پسرش را زیرنظر گرفت.
پیرمرد برای سرگرمی پسرش تالار را با تصاویر انواع جانوران از جمله تصویر یک شیر، تزیین کرده بود. امّا تماشای این تصاویر پسر را بیش از پیش نومید و نگران میکرد. یک روز پسر در برابر تصویر شیر ایستاد و فریاد کشید: «لعنت بر تو! بهخاطر تو و خواب تو بود که پدرم مرا مثل زنها، اینجا نگه داشته است. خودت بگو ببینم چگونه میتوانم از تو انتقام بگیرم؟»
آنگاه چنان که بخواهد چشم شیر را از کاسه بیرون بکشد با دست به تصویر روی دیوار کوبید. در این هنگام تراشهای زیر ناخن دستش رفت، ورم و دردی وحشتناک بدنش را فراگرفت و تا کشالهی رانش پیش رفت. طولی نکشید که تبی سخت بر او عارض شد و بهسرعت او را کشت.
بدین ترتیب نقشه و تمهید پدر راه بهجایی نبرد و گرچه آنچه به دیوار نقش بسته بود، تصویری بیشتر نبود امّا شیر سرانجام باعث مرگ پسر شد.
انسان، در عین صبر و شجاعت، باید تسلیم سرنوشت خود باشد چرا که سرنوشت با هیچ تمهید و ترفندی دست از سر او بر نمیدارد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانههای مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمهی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
پیرمرد برای سرگرمی پسرش تالار را با تصاویر انواع جانوران از جمله تصویر یک شیر، تزیین کرده بود. امّا تماشای این تصاویر پسر را بیش از پیش نومید و نگران میکرد. یک روز پسر در برابر تصویر شیر ایستاد و فریاد کشید: «لعنت بر تو! بهخاطر تو و خواب تو بود که پدرم مرا مثل زنها، اینجا نگه داشته است. خودت بگو ببینم چگونه میتوانم از تو انتقام بگیرم؟»
آنگاه چنان که بخواهد چشم شیر را از کاسه بیرون بکشد با دست به تصویر روی دیوار کوبید. در این هنگام تراشهای زیر ناخن دستش رفت، ورم و دردی وحشتناک بدنش را فراگرفت و تا کشالهی رانش پیش رفت. طولی نکشید که تبی سخت بر او عارض شد و بهسرعت او را کشت.
بدین ترتیب نقشه و تمهید پدر راه بهجایی نبرد و گرچه آنچه به دیوار نقش بسته بود، تصویری بیشتر نبود امّا شیر سرانجام باعث مرگ پسر شد.
انسان، در عین صبر و شجاعت، باید تسلیم سرنوشت خود باشد چرا که سرنوشت با هیچ تمهید و ترفندی دست از سر او بر نمیدارد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانههای مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمهی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}